کد مطلب:276086 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:472

گدای چشم




ای خاك مقدم تو مرا توتیای چشم

یك بار پای خویش بنه در سرای چشم



از بس كه اشك بهر فراق تو ریختم

اشكم به گریه آمده است از برای چشم



تنها دعای دیده من دیدنت بود

یك بار مستجاب نما این دعای چشم



در هر گلی جمال رخت جلوه می كند

زیباتر از گلی و بود این خطای چشم



كن جلوه ای كه روی نكوی تو بنگرد

بیچاره عاشقی كه شده مبتلای چشم





[ صفحه 64]





گفتم به اشك غسل بده دیده مرا

تا اوفتد به چهره آن دلربای چشم



چون هاشمی كه بر سر راهت نشسته است

چشم طمع به دست تو دارد گدای چشم